تاریخ نشان داده است که اعمال خشونت حتا به شکل مصلحانه و تحت لوای اخلاق همچون دومینویی ناتمام به بازتولید خشونت و ادامه آن منتهی میشود و هیچ فضیلتی در عمل خشونت آمیزی که در مرحله بعد به شکلی مهیب به سمت مرتکب اولیه خود بازخواهد گشت، وجود ندارد. بر همین اساس بود که مولانا میگوید:
<<خون به خون شستن محال آمد محال>>
توقف چرخه خشونت یعنی درست در آنجاییکه میتوانی خشونتی را که در حق تو رواداشته شده، پاسخی در خور بدهی، از چنین واکنشی دست بکشی با علم به اینکه پاسخ تو نیز به پاسخی دیگر و آن به دیگری و.... منتقل خواهد شد و برآیند این واکنشها افزایش کینه و نفرتی است که هیچ نقطه پایانی بر آن متصور نیست.
ارتکاب خشونت بدون مهار اخلاق و قانون خیلی زود به خصیصه و عادت معمول انسان و جامعه تبدیل میشود و غیرممکن است که از این طریق یک امر اخلاقی در حوزه اجتماع تحقق یابد یا آزادی و دموکراسی برقرار گردد زیرا حصول به کرامت انسانی از طریق اهانت به دسته ای دیگر از انسانها ولو خطاکار و دستیابی به حقوق ملت از طریق لگدمال کردن حقوق حتا بخش اندکی از آدمیان چه از منظر منطق و چه بر اساس تجربهی تاریخی ناممکن است.
نظرات شما عزیزان: